نوشته شده توسط : nahal


مي انديشم زندگي روياييست و بال و پري دارد به اندازه عشق.

بيانديش اندازه عشق در زندگيت چقدر است؟

در کجاي زندگيت است؟

 

 

دلم به حال عشق مي سوزد

چرا سالهاست کسي را عاشق نديده ام ؟

مگر نمي دانيم براي هر کاري عشق لازم است


 

 

رهگذري آرام از کنارم مي گذرد و بدون احساسی مي گويد : صبح بخير

صدايش در صداي باد گم مي شود و به گوش قلبم نمي رسد

 


زمان مي گذرد و در انتهاي راه مي فهمي چقدر حرف نگفته در دل باقي ماند

حرفهايي که مي توانست راهي به سوي عشق باشد
حرفهاي ناتمامي که در کوچه هاي بن بست زندگي اسيرند

ناگهان لحظه غربت مي رسد و تو در ميابي که چقدر زود دير شده

 

به تکاپو مي افتي...در غربت بيابان ,در کوچ شبانه پرستوها

در لحظه وصال موج و ساحل دنبال عشق مي گردي.
دير شده خيلي دير

 



هر روز دوست داشتن را به فردا مي انداختي و حالا مي بيني ديگر فردا يي وجود ندارد
سالها چشمت را به رويش بسته بودي و نمي دانستي

و يا شايد نمي فهميدي

 

 

 

امروز حرف حقيقت را باور مي کني ...

اما افسوس که خيلي زودتر از انچه فکر مي کردي دير شده

 


آن كس كه لذت يك روز زيستن و عاشق بودن را تجربه كنه ،

انگار كه هزار سال زيسته و آنكه امروزش رو قدر نميدونه ،

هزار سال هم به كارش نمي آد

 

 


اگه بگن يه روز واسه زندگي کردن فرصت دارين

اگه اعلام کنن دنياداره تموم ميشه

تمام خطوط تلفن اشغال ميشه واسه دوستت دارم گفتن ها

يعني در آخرين لحظات تازه به اون کسي که واقعا دوستش داريم ابراز علاقه ميکنيم

 


در همان يك روز دست بر پوست درخت مي كشين...

روي چمن ميخوابين

.. كفش دوزك ها رو تماشا ميکنين..

 

 

 

..سرتونو را بالا ميگيرين ... و ابرها را ميبينين .

..انگار که بار اوله اون هارو ميبينين و به آنهائي كه نميشناسين سلام ميکنين

...غصه نبايد بخورين ...وگرنه همين يه روز رو هم با غصه خوردن از دست ميدين ...

 

 

شما در همان يك روز آشتي ميکنين ومي خندين مي بخشين

....تازه ميفهمين عاشق بودين و نميدونستين

..اين قدر که غرق در زندگي بودين

هيچوقت نه به کسي محبت کردين و

نه اجازه محبت کردن رو به کسي دادين....

دلم ميسوزه واسه آدم هايي که هميشه در فردا زندگي ميکنن

به خيال داشتن عمر نوح.


=======================

خدایا .. من همانی هستم که وقت و بی وقت مزاحمت می شوم
همانی که وقتی دلش می گیرد و بغضش می ترکد، می آید سراغت
من همانی ام که همیشه دعاهای عحیب و غریب می کند

و چشم هایش را می بندد و می گوید

من این حرف ها سرم نمی شود. باید دعایم را مستجاب کنی


همانی که گاهی لج می کند و گاهی خودش را برایت لوس می کند
همانی که نمازهایش یکی در میان قضا می شود و کلی روزه نگرفته دارد
همانی که بعضی وقت ها پشت سر مردم حرف می زند

گاهی بد جنس می شود البته گاهی هم خود خواه
حالا یادت آمد من کی هستم

 

 

 

 

خدایا می خواهم آنگونه زنده ام نگاه داری که نشکند دلی از زنده بودنم

و آنگونه مرا بمیرانی که کسی به وجد نیاید از نبودنم


===================





:: بازدید از این مطلب : 1235
|
امتیاز مطلب : 26
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : 16 آذر 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: